قاب زندگی

یک زن هستم در قاب زندگی

قاب زندگی

یک زن هستم در قاب زندگی

 

 

آن طور که از اسم جشنواره فجر برمی آید، باید جشنواره ای باشد با آثاری دینی و انقلابی. اما دیگر به مرور انقدر قانع شده ایم که باید بگوییم: آقایان. فیلم ضد دینی نسازید. فیلم دینی پیشکش!

تیتراژ آغاز فیلم _هرچند که موسیقی اش بیشتر به ژانر وحشت نزدیک است_ با قفل ها و پارچه های گرده زده به شبه ضریح، مخاطب را آماده دیدن فیلمی دینی می کند.

قصه، قصه ی مهاجرانی مقیم فرانسه است که بی آن که بدانند زندگی شان در هم گره خورده است. شبیه این کار سال ها پیش در صدا و سیما ساخته شده است و از ابتدای فیلم می توان به راحتی آخر داستان را حدس زد.

 در ظاهر پیام فیلم باور به غیب است اما در نهایت این باور، در حد اعتقاد به یک شعور کیهانی است و در رسیدن به نگاه توحیدی عقیم می ماند.

دزد، معتاد، مسلمان، مرد ایرانی، دختر کره ای، همه و همه به رغم تفاوت های فرهنگی و مذهبی، با هم یکسانند و در نهایت یک تصمیم را میگیرند؛ ترجیح دادن منافع شخصی بر اخلاق و اعتقادات. کسی که مسلمان است و نماز خوان و کسی که اعلام میکند خدایا من به تو اعتقاد ندارم هر دو در نهایت یک تصمیم را میگیرند. اما چرا فرد مسلمان که برای اثبات حرفش خداوند را قسم میخورد و پایبند به مناسک دینی ست، پای منافع مادی که می رسد دینش را کنار میگذارد؟ آیا این جز به این معنی است که حدود دین در خانه و انجام اعمال مذهبی است نه در جامعه و اقتصاد؟! و این جز نگاه سکولاریستی به دین چه پیام دیگری می تواند داشته باشد؟

دین در این فیلم از یک خرده فرهنگ فراتر نرفته است و تصویر ناکارآمدی از آن در فضای جامعه ی مدرن نشان داده می شود. حال این که دین در دنیای واقعی_ که گویا خیلی ها علاقه ای به دیدنش ندارند_ منجر به جنبش های اجتماعی و انقلاب های زیادی شده است و آینده ای متفاوت را برای جهان رقم خواهد زد.

نکته ی جالب توجه دیگر در این فیلم، حضور زنان است. همه ی زن ها چه دختر دبیرستانی، چه دختر دزد و .... همه درکنار یک مرد_ رابطه ی عشقی_ هویت پیدا کرده اند. یا مورد خیانت قرار گرفته اند یا خیانت کرده اند. زن به عنوان یک کالای جنسی برای تفریحات مرد تعریف شده است. کالایی که هروقت مرد اراده کند می تواند آن را دور بیاندازد و برود سراغ نوع دیگری.

دراین میان زن ایرانی همانند سایر زنان است و فرهنگ ایرانی و مذهبش هیچ تفاوتی در سبک زندگی او به وجود نیاورده است. و به طور کامل در فرهنگ و زندگی غربی مستحیل شده است. و این تاکید دیگری ست بر ناکارامدی دین در عرصه ی دهکده جهانی

این فیلم با بی ضرر نشان دادن عدم پایبندی به اصول اخلاقی، مذهب، وجود خدا و گاها نشان دادن مفید بودن آن به شدت دارای بار منفی تربیتی به خصوص برای قشر کودک و نوجوان است.

هرچند که زندگی شخصیت ها چه دزد چه معتاد چه مسلمان چه عکاس مسیحی و ... توسط یک شعور برتر هدایت می شود و همگی در پایان راضی هستند، اما در پایان فیلم، محض شادی تماشاگر، حتی یکی از ان هزاران قفل و گره_ که نماد اعتقادات مذهبی است_ باز نمی شود. و فیلمساز تا آخر فیلم اصرار دارد که حل شده مشکلات ربطی به باور مذهبی ندارد

آقای فتحی عزیز! اگر کمی واقع بینانه تر نگاه کنید متوجه می شوید که این دین همه ی قفل ها و گره ها را باز می کند اگر در حد یک خرده فرهنگ باقی نماند!

...................................................................................

کاش نوشت: امیدوارم قلاده ها طلا به سرنوشت شکارچی شنبه دچار نشود

 ته نوشت: گزارشگران در سینما چادری ها را تحریم کرده بودند[نیشخند]

۹۰/۱۱/۲۲
سهیلا ملکی

سینما

فیلم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی