قاب زندگی

یک زن هستم در قاب زندگی

قاب زندگی

یک زن هستم در قاب زندگی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تلوزیون» ثبت شده است

 

در تعریف مسمومیت غذایی آورده اند:

مصرف مواد غذایی فاسد یا آلوده سبب آن می شود. مسمومیت می تواند به صورت فردی یا گروهی باشد و ....و از راه های مداوای ابتدایی اش، عق زدن را برشمرده اند.

غرض این بود که اگر در ایام عزا مسموم شدید، تلوزیون را روشن کنید. با دیدن فیلم های مناسبتی بویژه فیلم های مخصوص شبهای محرم و صفر و بالتبع دیدن

-نحوه ی چادر سر کردن، روسری و مقنعه های رنگی خانم ها که گویا خدا واجب کرده تا رستنگاه مو عقب کشیده شوند

-دیالوگ های نچسب و کهیرزای بازیگران درمورد عاشورا، کربلا و ... که اگر قرار بود ذره ای تاثیر روی مخاطب بگذارد اول باید روی خود بازیگرانمی گذاشت که هیچ وقت نمیگذارد

-اشک ریختن ها و متحول شدن های هیجانی و ناگهانی و به دور ازعقل و منطق شخصیت ها

 که حالت تهوع برای انسان به وجود می آورد، حتما عق خواهید زد و از شر مسمومیت خلاصی خواهید یافت.

والسلام

اربعین 1434

 

 

۰ نظر ۱۳ دی ۹۱ ، ۲۰:۳۰
سهیلا ملکی
 

 از آنجایی که از دانشجوهای خوابگاهی هستم، گاه گداری که خانه میروم به تلوزیون دسترسی دارم. ( وقتی نیمه شب باشد و همه در خواب). امشب هم از آن شب ها بود

ساعت2:00 بامداد/ من/ تلوزیون

6 شبکه را بالا و پایین کردم. این وقت شب توقع چیز دندان گیری را نداشتم.

نشستم پای شبکه 1. فیلم سینمایی (تلوزیونی) نزدیکتر بیا:

قصه از پاسگاهی نزدیک روستا شروع شد. قبل از انقلاب. شخصیت اول داستان پسری به نام سلوک. پسری نماز خوان، صاف و ساده، اهل تهران، عاشق یکی از دختران روستا. دختر روستایی هم نامزد دارد آن هم از نوع انقلابی ش که برای توزیع اعلامیه به تهران رفته است. شخصیت دیگری هم بود به نام نظر، بچه محل و در پادگان ارشد سلوک و گاها منفعت طلب و چاپلوس. در پایان نامزد دختر در درگیری های تهران شهید شد و دختر هم به خواستگاری سلوک جواب نه داد.

نکته ی عجیب در طول فیلم استفاده سلوک و نظر از لفظ "اعلی حضرت" بود. با در نظر گرفتن این که این سربازها، سرباز شاه هستند شاید این کارشان بتوان توجیه کرد اما آن چه به طور واضح دیده می شد، بدیهی بودن اعلی حضرت بودن شاه ملعون برای این دو سرباز بود. این لفظ نه از سر اجبار بلکه از روی اعتقاد توسط سربازها استفاده می شد.

در شرایطی که بعضی از اهالی روستا برای فعالیتهای انقلابی به تهران رفته اند-و مردم روستا به آن ها افتخار میکنند- ، نه سلوک -که شخصیت سفید و داستان ماست- و نه نظر- که در هر موقعیتی منافع خود را ترجیح میدهد-

با اینکه هر دو از تهران آمده اند، هیچ اسمی از امام خمینی- نه از روی حب و نه از روی بغض- نمیبرند. گویا تاکنون اسم همچین شخصی را نشنیده اند و به طور کامل از وجود او بی خبرند.

در پایان داستان نظر- شخصیت خاکستری- باخبر می شود یکی از دوستان دوران کودکی اش در درگیری با نیروهای شاه شهید شده است. با اینکه چند روز به پایان خدمتش نمانده منافع را کنار گذاشته و تصمیم به ترک پادگان(فرار) و پیوستن به انقلابیان میگیرد. موضوع را با سلوک در میان میگذارد اما سلوک حتی کشته شدن دوست کودکی اش هم در وی تغییری ایجاد نمیکند.

شبی که سالگرد ورود امام خمینی (ره) به میهن است و روزهایی که روزهای انقلاب است، انقلابی که تمامی معادلات شرق و غرب را به هم ریخت، پخش فیلم هایی از این دست چه معنایی دارد؟!

اگر با دید کاملا مثبت هم به فیلم نگاه کنیم، 2 شخصیت در مواجه با انقلاب اسلامی داریم. یکی که به انقلاب پیوست، آن هم نه از سر آگاهی با افکار و اندیشه های امام و نه از سر ظلم ستیزی و مبارزه با رژیم طاغوت، بلکه به خون خواهی دوستش. باز هم خدا خیرش دهد. اما سلوک چه؟ سلوکی که در طول فیلم رفتارهای پاک و خالصش یادآور کودکی های معصومانه مان است. چه شد که سلوک، هیچ سلوکی نکرد؟

چرا برای سلوک شاه اعلی حضرت بود و ماند؟ و چرا حتی مرگ رفیق هم او را به انقلاب سوق نداد؟

چرا تا پایان داستان به درستکار بودن سلوک و تصمیم درست او در بی تفاوتی به انقلاب تاکید شد؟

آقای صدای سیما! این است رسانه ای که باید منادی آرمان ها ی انقلاب باشد؟!

آقای صدا و سیما! نشنیده اید که انقلاب ما انفجار نور بود؟!

این انقلاب خوب ها را که هیچ، هرکس که در او ذره ای از نور بود را به نور هدایت کرد

به کدام هدف اصرار داری سلوک های ما را منفعل و بی تفاوت نشان دهی؟!

به خود دلداری میدهم. عینک خوشبینی با 2 قرص آرامبخش بالا می اندازم

آقای صدا و سیما! شاید خواب بودی آن ساعت

آقای صدا و سیما!نزدیکتر بیا...

وقت بیداری نرسیده؟!

.......................................................................................................

آغاز امامت منجی عالم بشریت مبارک باد

 

۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۰ ، ۲۰:۳۰
سهیلا ملکی