قاب زندگی

یک زن هستم در قاب زندگی

قاب زندگی

یک زن هستم در قاب زندگی

آموزش و پرورش؟ کدام پرورش؟

پنجشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۱ ق.ظ

به بچه ها گفته ام زنگ اخر بیایند طبقه سوم مدرسه. قرار است کار گروهی انجام بدهیم و نیاز است روی زمین بنشینند و آن جا کف اش موکت است. ساعت 10: 12 است و 5 دقیقه دیگر باید کلاس شروع شود. معاون مدرسه آمده و با لحنی ناراحت و خواهشمندانه می گوید: خانم ملکی، یه کاری کنید بچه ها نماز بخونن. بهشون بگید نماز بخونن. دقیقا با حالت بچه هایی که پشت ویترین با اصرار از مادرشان عروسک می خواهند. از لحن حرف زدنش خنده ام می گیرد و می گویم: یعنی باید چی بگم بهشون؟ چند جمله ای می گوید و انگار که از من ناامید شده باشد می رود جلوی درس کلاس چهارم و پنجم که کنج سالن هستند با صدای بلند و تاکیدگر می گوید: بچه ها از این به بعد، تو زنگ تفریح بعد از اذان نماز بخونید، هرکس نماز بخونه ستاره دریافت می کنه درضمن شما نماز رو برای ستاره نمی خونید برای خدا می خونید. 

از کار گل درشتش لجم می گیرد و کفری می شوم که حرف های متعارضش چه ذهنیتی در بچه ها ایجاد می کند. اصلا نمی فهمم وقتی دانش آموز 10 دقیقه استراحت بین دو کلاس دارد آن هم در ساعت 12 تا 1  تغذیه خوردن یا سرویس بهداشتی رفتن واجب تر است یا نماز. ان هم در شرایطی که بچه ها همینطوری هم بین کلاس مدام برای سروبس رفتن یا تغذیه خوردن اجازه می گیرند. اصلا خود خدا هم نماز اول وقت را واجب نکرده و دستورالعمل منعطفی داده.

جدا سطح توقعات والدین از مدرسه و این مدرسه به عنوان نهاد آموزش و پروش کودک چقدر است؟ سطح توقعات من باید چقدر باشد وقتی که در ماه سوم مدارس هستیم و بارها من را که تسهیلگر فلسفه برای کودکان هستم با معلم احکام اشتباه گرفته اند. چرا؟ چون گفتم من کلا چادری هستم نه صرفا وقتی مدرسه می آیم یا شاید چون اساسا نمی دانند فلسفه برای کودک ربطی به کلام و احکام و غیره ندارد. کاشکی بروم و بگویم لطفا هرکسی وارد مقوله ی دین داری کودکان نشود مگر اینکه تخصص دین و تخصص کودک داشته باشد. حتما باید بگویم

۹۵/۰۹/۱۱
سهیلا ملکی

نظرات  (۷)

کسایی که از قبل با من اشنا هستن میدونن که من تو چه فرهنگ و خونواده ای بزرگ شدم... تقریبا دور از مذهب...
از نماز خوندن های زورکی در مدرسه متنفففر بودم ! حتی یکی دو بار نمره انضباطم رو میخواستن ۱۸ بدن به خاطر نماز نخوندن !!! هیچ وقت هم نماز خون نشدم ! چند باری هم که سعی کردم ، بدم اومد ! 
هیچ وقت یادم نمیره اون روزی که ناظممون به زور من و برد پشت سر اخوند نماز بخونیم ! از بوی گند جوراب فضای اونجا و فرشها چنان زده شدم که حتی الان برای کوچکترین کاری پام رو تو نماز خونه ها نمیذارم... 
پاسخ:
:(
حالا باز خوبه میگه ستاره میگیرین نماز بخونین، ما دبستان که بودیم جزو شورای دانش آموزی بودم و میگفتن به زور بچه ها رو بفرستین نماز!! اون زمان که دیدی از پریود نداشتم، حتی اونایی که میگفتن پریودیم رو هم زوری میفرستادیم نماز که گفتن به اون دو سه نفر کاری نداشته باشین :|
پاسخ:
:)))
الان یه سوالی برام پیش اومده اینه که فلسفه برای کودکان که توی "درباره‌ی من" وبلاگتون هم هست ، چیه دقیقا؟! مگه ابتدایی فلسفه داره؟! درس جدیده؟! :)
پاسخ:
درسیه که 17 سال قبل وارد کشور شده و فعلا فقط مدارس غیرانتفاعی دارن
با درسه فلسفه ی رایج متفاته و بیشتر میشه گفت شیوه ی تفکر فلسفی داشتن و حفظ نکردن محتوای اماده دروسه
شما هم معلم شدی؟ بابا آفرین!ر :)
پاسخ:
ای بگی نگی 
ممنون :)
آخخخخ که چقدر دلم می خواست این حرفارو بشنوم !
واقعا درست گفتین. یه عامل اصلی دین گریزی همین رفتارهای اشتباهه! همین کاسه های داغ تر از آش! که شناخت اشتباه از خدا دارن و این نوع تفکرشون رو سعی دارن به دیگران تحمیل کنند !!

از خوندن پست هاتون لذت می برم :)
پاسخ:
شرمنده م می کنید. لطف دارید :)
۱۲ آذر ۹۵ ، ۱۲:۱۳ خورشید بانو
باج میدن به بچه در مقابل نماز خوندن  . خوشم نمیاد از این شیوه
۱۳ آذر ۹۵ ، ۰۱:۱۳ فاطمه غلامی
یاد خاطراتم افتادم ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی