ما طفلکی های بی پارتنر
رفته بودم دکتر زنان برای چکاپ سالانه. خانم دکتر که حدود 35 ساله بود داشت برایم توضیح می داد که چکاپ کامل شامل چه چیزهایی است.به ایدز و هپاتیت که رسید گفتم: خب من مطمئنم از 2 سال قبل که آزمایش دادم تا الان رفتار پرخطر نداشتم. منظورم هر فعلی بود که بنواند ویروس را منتقل کند چون نه جراحی داشته ام نه از تیغ آرایشگاه ها استفاده کردم و نه حتی آمپول و سرمی. بنده خدا با چشم هایی که آرایش ملایمی داشت مهربانانه نگاهم کرد و گفت: بله من منظورم نبود که شما رابطه مخاطره آمیز داشتی، خب چون ما تو ایران که پارتنرهای متعدد نداریم و رابطه مون منحصر به همسره. ما تو ایران زندگی می کنیم و به هرحال محدودیت داریم. محدود زندگی می کنیم و سکوت کرد.
این جمله آخر را جوری با غصه گفت که می خواستم بلند شوم بروم پشت میز بغلش کنم و بگویم: طاقت بیار رفیق. علی حضرت برمی گرده. قوی باش قوی!
اما خب خیلی مودب و این شکلی طور ●-⊙ بای بای کردم و خارج شدم. کتاب همراهم نبود دو خط بخوانم و جوگیر شوم و پست قبل را ادامه بدهم. پس کتاب بخوانیم، کتاب :)
پ ن: از اونجایی که در هفته قبل چند نفری که _خزعبلات بنده رو قابل دونستن_و وبلاگ رو دنبال کردن، از جامعه پزشکی هستن عرض کنم خدمتشون که خواهر و برادر بزرگوار، این پست رو به خودتون نگیرید. این سرنوشت منه. مجمتع طلاب هم که اومدیم زندگی کنیم همه عجیب غریباش به پست ما خورده ::ی