قاب زندگی

یک زن هستم در قاب زندگی

قاب زندگی

یک زن هستم در قاب زندگی

راحت مثل راحت قضاوت کردن

يكشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۰ ب.ظ

دفتر تمرین زبانم را باز میکنم

شروع میکنم به مرور کلمات گذشته


 =Extremelyبه شدت. مثل به شدت سخت گیری کردن

به گرمی =warmly . مثل به گرمی در آغوش گرفتن

Difficulty=به سختی. مثل به سختی راه رفتن

easily=به راحتی. مثل به راحتی قضاوت کردن

به راحتی قضاوت کردن...


برای انجام دادن بعضی از کارها نیاز به فکر کردن نداریم. مثل نفس کشیدن، پلک زدن

قبل از انجام دادن بعضی از کارها هم معمولا خیلی فکر نمی شود  اما این بدین معنی نیست که

نیازی به فکر کردن ندارند.

یکی از این کارها قضاوت کردن است. متاسفانه "ما آدم ها"  عموما زود قضاوت میکنیم. ماجرا وقتی تاسف بارتر می شود که این "ما" متشکل از بچه حزب اللهی ها_ یا حداقل خود حزب اللهی پندارها_باشد

راحت قضاوت میکنیم. راحت انگ می زنیم. تحلیل های آبکی با چاشنی دین می دهیمحرمت زیر پا می گذاریم. دل می شکنیم

فضای مجازی هم کار را راحت تر کرده است. اگر در فضای حقیقی جرات عرض اندام یا امکانات اقدامات فوق را نداریم در فضای مجازی خوب می تازیم.

یادم هست در شبکه ای اجتماعی متشکل از بچه حزب اللهی ها! اختلافاتی پیش آمد که منجر به اخراج چند کاربر شد. یکی از مدیران سایت بعدها جایی نوشته بود

کسانی که اخراج شدند در فلان جا پشت سر ما حرف زده اند اما وقتی که در شبکه بودند با ما خوب 

بودند و .... در ادامه ی حرفش هم آورده بود: و اذا لقواالذین آمنو قالوا آمنا و اذا خلوا الی شیطینهم قالو انا

معکم!

کسی هم پیدا نشد که بگوید بنده ی خدا! با چه اطمینانی؟ با چه اطمینانی تو شدی مومن و مصداق آیه و آن ها شدند کافر و همنشین با شیطان؟

با همین تحلیل ها از زیر سوال بردن دوست و همدانشکده ای شروع می کنیم تا برسیم به شخصیت 

عظیم القدر، فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر، متکلم، مفسر و زمان شناس بصیر، صاحب نظرات 

نادر و صحیح، وزنه ای برای اسلام و کشور، چهره موجه عالم تشیع، برکت ماندگار حوزه ی علمیه قم،

چهره ی موصوف و معروف به علم و عمل و جد و ابتکار و چهره ی همواره بر مدار حقی چون آیت الله

مصباح ( حفظه الله*)                                                                                                              

 و خودمان را اگر سلمان و عمار ندانیم لااقل ابوذر میدانیم!

چه شده؟ 2 رکعت نماز شب خواندن و ریش گذاشتن و با چادر رو گرفتن متوهممان کرده یا شرکت در 

چند همایش و جلسه علمی و منتشر شدن نوشته هامان در روزنامه ها و وبلاگ ها؟

که همین ها را هم اگر صادقانه با خود خلوت کنیم معلوم نیست برای رضای خداست برای رضای نفس 

است یا برای رضای غیر....

حرف  از پشت در خانه ی حضرت زهرا(س) می زنیم اما خودمان حق پایمال میکنیم. مدام پیامک آرزوی 

کربلا و نجف و مشهد برای این و آن میفرستیم اما وقت پایمال شدن حق دیگری سکوت میکنیم

باور کنیم پایمال کردن حق، پایمال کردن حق! است.  چه کوچک باشد چه بزرگ و باید در مقابل کوچکش

کاری کرده باشم که از صحنه ی عظیمی به نام از عاشورا  دم بزنم

چطور ادعای شیعه بودن داریم؟ چطور صحبت از مسلمانان میانمار و بحرین میکنیم اما آبروی خواهر و 

برادر دینی مان را به لجن می کشیم چون سلیقه اش در فلان مورد شبیه ما نیست

چرا از سرنوشت شمر عبرت نمیگیریم. شمری که در صفین دوشادوش حضرت امیرالمومنین جنگید تا 

جانباز شد و همین شمر(لعنته الله) در گودی قتلگاه سر از تن حسین(ع) جدا کرد

با چه پشتوانه ای خود را از شمر بالاتر می بنیم؟ ما که هنوز برای اسلام و انقلاب، جانباز هم نشده ایم....

کمی بیشتر تامل کنیم

گستره ی دنیا فراخ تر از نوک بینی ماست


خداوندا عاقبت همه ما را ختم به خیر بگردان

آمین یا رب العالمین...

دوباره به دفترم نگاه میکنم. Easily= به راحتی. مثل به راحتی....

 

۹۲/۰۴/۰۹
سهیلا ملکی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی